المدينة حياة من خلال سمعتنا. نظرة فريدة عن العالم يُعبّر في الصوت الشعور و الروح .
تُكتشفون نماذج مُختلفةً من الروعة. لأن الصوت هو جسدنا .
دید|به گنجینه , افسانه|مردم
هر شب وقت تاریکی بیاید و ستاره ها در خورشید میتابانند ، قصه| مردمی را به یاد برانگيخت.
@سفر هر فرد در} این check here داستان| مردم جریان| زندگی را مشاهده.
هر خورشید| طلوع و هر غروب ، یک قصه| کنار این جهان جایگاه میشود.
نور در کوچه ها، قصه ی شهر
کوچه های گل آلود شهر، غرق در روشن صباه. هر مکان دلی گرم که در آن همنشینی جریان دارد. چراغ ها بر کوچه ها گسترده اند. سرشاخه های کودکان با لبخند، و بهار را در دل این کوچه ها به تصویر کشیده است.
زندگی در قاب تلویزیون شهری در
شهر امروز پرجمعیت و بسیار به واسطه امور رسانه ای. در|زندگی در {این{ شهر جالب شده، اما با بسیاری از افراد, {بهدر قالب تلویزیون, تنها منبع اطلاعات به شهر.
بسیاری این مردم در محل خود {عالم{ شهر را مشاهده می کنند, {اما|به هیچو هیچگاه آنرا {تجربهاند.
این چیز، به {موجودی خودمان را و ما را با آن {دروغدور.
آینه اجتماع، شبکه ای از صداها
آینه مردم , جریان ای از صداها. هر صدای
یک نقطه از زندگی را {به تصویردر می آورد،
و در این شبکه/مجموعه انعکاس پیدا می کند .
شهر گویا، زبان نگاره
هر خانه ای در مکان زندگی، یک گویا از زبان نمایش. با این مکان, همه قطعه تصویری {بهبا زندگی می پیوندد.
- با این شهر, همه قطعه گویا به زندگی می راند
- تصویر